می ترسم!
دوباره
لحظه ی فردا، من از این بار می ترسم
دوبــاره دیدنــی دیـگر، من از دیـدار می ترسم
بــرای هــر دری دارم کلیـــدی، روزنــی امــا...
کلیـدم پاسـخ درها... من از دیـوار می ترسم
چه تلقیـن دروغینــی که فردا تازه خواهد شد
من از فردا هراسانم، من از تکــرار می ترسم
بیا بگــذر بیا بگــذر از این شب یا از ایــن پایان
مکن اصرار می دانی، من از اصرار می ترسم
مگو کم کم زمستان هم از اینجا رخت می بندد
کمی تکرار کن با من: مـن از انکــار می ترسم
بــرای دیگــران بایـد بگــویم زنده می مانـــم...
کجایــی مرگ رویایی؟! من از ایثـار می ترسم
.
.
.
کفن
-این برف-
می رقصد
برای شادی مرگم.....
ببار ای برف طولانی... من از
مــردار
می ترسم
(محمدمسعود)
دوبــاره دیدنــی دیـگر، من از دیـدار می ترسم
بــرای هــر دری دارم کلیـــدی، روزنــی امــا...
کلیـدم پاسـخ درها... من از دیـوار می ترسم
چه تلقیـن دروغینــی که فردا تازه خواهد شد
من از فردا هراسانم، من از تکــرار می ترسم
بیا بگــذر بیا بگــذر از این شب یا از ایــن پایان
مکن اصرار می دانی، من از اصرار می ترسم
مگو کم کم زمستان هم از اینجا رخت می بندد
کمی تکرار کن با من: مـن از انکــار می ترسم
بــرای دیگــران بایـد بگــویم زنده می مانـــم...
کجایــی مرگ رویایی؟! من از ایثـار می ترسم
.
.
.
کفن
-این برف-
می رقصد
برای شادی مرگم.....
ببار ای برف طولانی... من از
مــردار
می ترسم
(محمدمسعود)
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۰ ساعت 17:47 توسط فرشید صابری نژاد
|