دکتر روناك عزيزبيگي
| نام: | روناك |
| |
| نام خانوادگی: | عزيزبيگي | ||
| نوع همکاری: | بورسيه | ||
| مرتبه علمی: | 4. مربی | ||
| دانشکده: | دامپزشکي | ||
| پست الکترونیک دانشگاهی: | razizbeigi@iausdj.ac.ir |
| نام: | روناك |
| |
| نام خانوادگی: | عزيزبيگي | ||
| نوع همکاری: | بورسيه | ||
| مرتبه علمی: | 4. مربی | ||
| دانشکده: | دامپزشکي | ||
| پست الکترونیک دانشگاهی: | razizbeigi@iausdj.ac.ir |
موضوع : آشنایی با بیماری آنفلوانزا و اقدامات مراقبتی و پیشگیری جهت پرسنل بهداشتی و درمانی
محقق : ...
حجم : 220KB
نوع فایل : PDF
دوستان عزیز در این پست نیز همانند پست های قبلی سعی بر این شد که مجموعه ای جدید ارائه بدهیم
مجموعه ای ازاطلاعات بيماري هاي گاوی موجود در ایران گرد آوری شده و در اختیار شما علاقه مندان به دامپزشکی قرارمی گیرد

در ادامه مطلب
بر روي نام بيماري ها كليك كنيد تا اطلاعات مربوط به آن را دريافت نمایید
دوستان عزیز در این پست سعی بر این شد که مجموعه ای ازاطلاعات داروهای موجود در ایران گرد آوری شود و در اختیار شما علاقه مندان قرار گیرد
در ادامه مطلب
بر روي نام داروها كليك كنيد تا اطلاعات مربوط به آن را دريافت نمایید
نظرات یادتون نره
با سلام: خدمت همسایگان عزیز و محترم
به اطلاع میرسانم که بیشتر همسایگان از بودن گربه ها در راه پله ها و پارکینگ خیلی ناراحت می باشند. بدین جهت از تمامی ساکنین آپارتمان خواهشمندم از دادن غذا به گربه ها در پارکینگ که باعث کثیفی موتورخانه و پارکینگ هم می شود جدا" خودداری نمایند. در غیر این صورت اگر برای فردی اتفاق خاصی از ناحیه گربه ها بیفتد باید عواقب آن را بر عهده بگیرد.
متن بالا دقیقا" آن چیزی ست که در تصویر مشاهده می کنید...این عکس رو از تابلو اعلانات یکی از آپارتمان های سنندج گرفتم و حقیقتا" ناراحت شدم... آخه چه اتفاق خاصی از جانب گربه ها برای ساکنین میتونه بیافته؟ انگار یه هیولا توی پارکینگه که هر لحظه ممکنه کسی رو بخوره...
من دو شب پیش سعی کردم به این دو گربه که حدود 4-5 ماهه به نظر می رسیدن نزدیک بشم ولی کاملا" مشخصه آدمهای اون آپارتمان برخورد خوبی با گربه ها نداشتن چون هرکاری می کردم بهشون نزدیک بشم فرار می کردن!
دوتا از دوستام ساکن اونجا هستن و من ازشون خواستم با این وضعیت برخورد کنن!
یعنی بودن دوتا گربه توی ساختمون انقدر وحشتناک و سخته؟ آدما دارن به کجا میرسن؟... آه این حیوونا بدجوری می گیره چون پاک پاکن!....
خوبه یکی بیاد شما و بچه هاتون رو از خونه تون بندازه بیرون؟....من نمیگم خیلی مهربون باشید و هرشب به این گربه ها غذا بدین ولی حداقل این جای خواب رو دریغ نکنید!... صد رحمت به آدمهای سنگدل....بعضی ها اصلا" دل ندارن!
شما دانشجویان عزیز می توانید در ادامه مطالب لیست کامل دروس را مشاهده و نظرات خودتان را بیان کنید
این تصویر مرغی که می بینید سر ندارد نه سر کاری است، نه چیستان است و نه کار فوتوشاپ است. قضیه از این قرار است که مایک خروسی است که ابتدا قرار بوده کشته و خورده شود اما فردای روزی که سرش را قطع می کنند، او را زنده پیدا می کنند! به همین دلیل صاحب آن تصمیم می گیرد آنرا نکشد! مایک بدون سر زندگی جدید خود را شروع می کند و کلی مشهور می شود. صاحب سابقا بی رحم آن هم برای آب و غذا دادن به او از قطره چکان استفاده می کند.

نوع همکاری: بورسيه
مرتبه علمی: 4. مربی
دانشکده: دامپزشکي
پست الکترونیک دانشگاهی: kakekhanisiyamak@iausdj.ac.ir

Two guys were sitting outside a medical clinic. One of them was crying, tears were pouring down his face.
دونفر بیرونه كلینیكی نشسته بودند.یكیشون داشت گریه میكرد وبدجوری اشك از چشاش جاری بود
The other guy asked, "Why are you crying?"
دومی میپرسه :برای چی داری گریه می كنی
The first one replied, "I came here for blood test."
اولی جواب میده :من اومدم آزمایش خون بدم
The second one asked, "So? Why are you crying? Are you afraid?"
دومی میپرسه خب چرا گریه میكنی ترسید ه ای؟
The first guy replied, "No. Not that. During the blood test they cut my finger."
اولی:نه نه بخاطر اون .اونا به خاطر آزمایش خون انگشتمو بریدند
Hearing this, the second one started crying.
با شنیدن این دومی شروع به گریه كرد
The first one was astonished and asked the other, "Why are you crying?"
اولی با تعجب پرسید چرا گریه میكنی
Then the second guy replied, "I have come for a urine test."
دومی جواب میده من برای آزمایش ادرار اومدم!!!
A doctor and a lawyer were talking at a party.
دكترو وكیلی داشتند توی یك پارتی باهم صحبت می كردند
Their conversation was constantly interrupted by people describing their ailments and asking the doctor for free medical advice.
دراین حین مردم مدام به خاطر مریضی وسط حرف های اونها می پریدند تا بیماری خود را برای دكتر شرح دهند
After an hour of
this, the exasperated doctor asked the lawyer, "What do you do to stop
people from asking you for legal advice when you're out of the office?"
بعد از یك ساعت دكتر عصبانی از وكیل می پرسه:تو چیكار می كنی وقتی بیرون از دفترهستی مردم مزاحمت نشن
"I give it to them," replied the lawyer, "and then I send them a bill."
وكیل جواب میده :به اونها مشاوره میدم بعد صورت حساب براشون می فرستم
The doctor was shocked, but agreed to give it a try.
دكتر شوكه شد ولی قبول كرد كه یك امتحانی بكنه
The next day, still feeling slightly guilty, the doctor prepared the bills.
روز بعد با اینكه احساس گناه می كرد دكتر صورت حق ویزیت ها را آماده كرد
When he went to place them in his mailbox, he found a bill from the lawyer.
وقتی كه رفت صورت ها را تو صندوق پستی قرار بده دید یه صورت حساب از طرف وكیله براش اومده
Three
men were discussing at a bar about coincidences. The first man said, "
my wife was reading a "tale of two cities" and she gave birth to twins"
"That’s funny", the second man remarked, "my wife was reading 'the three musketeers' and she gave birth to triplets"
The third man shouted, "Good God, I have to rush home!"
When asked what the problem was, he exclaimed, " When I left the house, my wife was reading Ali baba and the forty Thieves"!!!
سه تا مرد داشتند در مورد امور تصادفی صحبت می كردند
اولی : زنم داشت داستان دوشهر را می خواند كه دو قلو زایید
دومی : خیلی جالبه زن من هم سه تفنگدار را می خواند كه سه قلو زایید
سومی فریادی زد و گفت :خدای من ,من باید زود بروم خانه
وقتی از او پرسیدند كه چه اتفاقی افتاده گفت : وقتی داشتم از خانه می آمدم بیرون زنم علی بابا و چهل دزد را می خواند
خبرهایی از دامپزشکی مرند، ساوه، شهربابک و آذربایجان غربی
دکتر رفیعی : درباره آنفلوآنزا نمیتوانم اظهار نظر کنم!
از بردن حیوان به تختخواب خودداری کنید!
عکس / کتاب پاتوفیزیولوژی بیماریهای دستگاه گوارش و تنفس در گوسالهها منتشر شد
پس از مصاحبه عجیب با دکتر محبی حالا گزارش خبرگزاری مهر را درباره حیوانات خانگی بخوانید
با بودجه یک میلیاردی در تحقیقات علوم دامی به خودکفایی نخواهیم رسید!
طنز / تفاوت دامپزشک و پلیس راهنمایی و رانندگی!
آشنایی با برخی اصطلاحات رایج در کشتارگاهها و معانی آنها
تصاویر / نمایشگاه بینالمللی تجهیزات پزشکی و آزمایشگاهی و جای خالی دامپزشکی!
عکس / تلاش مورچهها برای خوردن غذا
نیوزیلند، میزبان کنگره بینالمللی دامپزشکی گوسفند
آشنایی با تسهیلات بیمه درمان تکمیلی، عمر و حادثه برای دامپزشکان
خبرهای از دامپزشکی زنجان ، کردستان و تبریز
مقدسی : واکسن تب برفکی به اندازه کافی موجود نیست
تصاویر جالب / زندگی جاریست حتی درون چراغ قرمز!
یادداشت وارده : 22 حقیقت درباره هومئوپاتی - دکتر سید علیرضا رفیعی
خبرهایی از دامپزشکی خراسان جنوبی، سیرجان و راور
دو میلیون ریال جریمه نقدی کشتار غیرمجاز دام + اطلاعرسانی سهلانگارانه سازمان دامپزشکی!
دکتر دستور : تب برفکی جدید هیچ خسارتی نداشته / وجود گوشت آلوده به تب برفکی غیرممکن است
عکس / جامعه دامپزشکان اعلام کرد : تا اطلاع ثانوی برای ارتباط با ما با آرایشگاه بانوان تماس بگیرید!
سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم
به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه.
زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
گروهی تشکیل دادم بعد از 19 سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.
ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.
سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم
گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
من به 50 کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه
بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان 32
ساله مسلمان سیاه پوست
Raymond purchased a new fridge. The local council wanted £20 to remove his old fridge in an environmentally friendly fashion, so in order to save money he put it in his front garden with a sign that read, “Free to a good home. You want it, please take it.”
The fridge stood untouched for 4 days.
Raymond changed his tactics. He made a sign saying, 'Fridge for sale - £50.'
One day later the fridge disappeared: stolen.
ریموند یخچال نویی خریده بود برای اینكه یخچال كهنه اش را دور بندازه بیست دلار باید هزینه می كرد برای اینكه این پول را ندهد یخچال را می گذارد داخل حیاط با این تابلو :مجانیه ببرید
تا چهار روز یخچال از جاش تكان نخورد
ریموند تاكتیكش را عوض كرد تابلویی زد به این عنوان : یخچال برای فروش 50 دلار
روز بعد یخچالی در كار نبود :به سرقت رفته بود!!!