آدم توي بهشت داشت زندگي مي کرد.خدا يک نگاهي به قيافه ي آدم انداخت و با خودش فکر کرد که: اي بابا ،بهتر از اينم ميتونستم درست کنم.

2psrv34.jpg

بنابر اين حوا رو راه اندازي کرد .يک آدم ديگه که هيکلش مناسب تر.چهره اش بدون دست انداز و خلاصه خيلي بهتر از آدم بود.آدم با ديدن حوا هيجان زده شد.خيلي از ريخت اون خوشش اومد

znwr4w.jpg

اما خودمونيم آدم توي دلش حسوديش شد و....فکر کرد بايد يک بازي در بياره و حال اين موجود ناز نازي رو بگيره.

يه مدت توي بهشت واسه خودشون حال مي کردن که ندا اومد : از ميوه ي اين درخت نخوريد. مسلمونها اعتقاد دارن که اون "ميوه" "گندم" بوده . يک ضرب المثل فارسي هست که ميگه خسن و خسين دختراي مغاويه بودند که توي صحراي کربلا از تشنگي مردن!!!! اين رو در وصف کساني ميگن که يک چيز رو از بيخ و بن غلط ميفهمن و غلط هم تکرار ميکنند. بابا ميگه "ميوه ي درخت " تو ميگي گندم بوده؟؟؟؟

من ميگم شايد سيب بوده. چون سيب به ميوه ي شهوت معروفه و شهوت راني هم توي بهشت ....آزاده؟؟؟؟ فکر نمي کنم.

بعد از گذشت يک مدت حوصله ي هر دو سر رفت آخه همه جا رو سرک کشيده بودن.

osbq07.jpg
 

خلاصه آدم دست حوا رو کشيد و برد زير درخت گفت بيا بزنيم تو رگ.دستهاشو قلاب کرد و حواي ساده هم رفت بالا و چند تا از اون ميوه ها چيد و حسابي به شکم وا موندشون حال دادند.

2nvs2uo.jpg

حوا پرسيد حالا اگر خدا پرسيد چي بگيم؟ آدم کله اش رو خاروند و گفت :  ميندازيم گردن شيطون...ميگيم : "شيطون گولمون زد"

2im6tl4.jpg

 اما هنوز ميوه شون از مري به معده نرسيده بود که دو تا مامور با يک حکم جلب وارد شدند و الخ...

بعد که دادگاه تشکيل شد و ازشون بازخواست کردن معلوم شد شيطون اون روز اصلا توي بهشت نبوده و همون اول واسه سجده نکردن به آدم "ناک اوت" شده به زمين. خلاصه خيلي ضايع بازي شد آدم واسه اينکه خودش رو از مهلکه نجات بده و دق دلي شو سر حوا هم در آورده باشه (واسه آيتم هاي بيشتري که داشت) با کمال نا.... حواي بيچاره رو انداخت جلو که : اين از درخت رفته بالا و حوا بوده که خطا کرده!!!

25g6ubn.jpg

 خدا هم ...

خوب خداست ديگه (بر منکرش لعنت) همه چيز رو ميدونست و هر دوشون رو حسابي گوشمالي داد و گفت : شما بايد پاک و تميز بشيد و براي اين منظور دو تا بليط ok شده به مقصد زمين خدمتشون تقديم کرد تا بيان زمين و سيبهايي که خوردن حسابي از بدنشون پاک بشه.

16qtna.jpg

اونا به زمين اومدن و آدم هر روز توي مغز حوا مي کرد که همه چيز تقصير تو بوده و تو بودي که از درخت بالا رفتي و اونقدر اين چرنديات رو گفت که حواي ساده لوح خودش هم باور کرد که مقصر بوده.

nbsoeq.jpg
 

از اون روزي که حوا اينو پذيرفت بازيچه ي دست آدم شد و هر جوري که دلش ميخواست اونو بازي ميداد. بهش القاب گوناگون مي داد مثل حسود،نيرنگ باز،ضعيفه....

xkrde8.jpg

    

 بهش فهمونده بود که بدون يک مرد نمي تونه زندگي کنه،نمي تونه غذا تهيه کنه، نمي تونه بچه هاشو بزرگ کنه، نميتونه...نمي تونه.... نمي تونه.....

2qdy978.jpg

حوا از اين وضع خسته شد و تصميم گرفت بشينه و حسابي فکر کنه چون هيچ چيزي بهتر از انديشيدن انسانها رو از بند رها نمي کنه. اونقدر فکر کرد تا به نتيجه رسيد. آدم رو در شرايط نا مساعد قرار داد و اونقدر شکنجه اش داد تا اونجا که آدم اعتراف کرد همه اش نقشه بوده واسه دق دلي در آوردن سر حوا و اقرار کرد که به زيبايي حوا حسادت مي کرده و چهره ي انديشمند حوا رو که ديد فهميد هوا پسه و قول داد ديگه برده داري نکنه.

kcnouv.jpg

حالا حوا بهش گفته تو تنها بايد توي آتشي که بپا کردي بسوزي چون من که مادر ميشم و بهشت زير پاي مادران است (البته اون موقع عارضه ي نازايي خيلي شيوع پيدا نکرده بود وگر نه حوا حتما جمله ي بهتري پيدا مي کرد) و به حال خوش رهاش کرد و رفت تا خودش نقش مرد رو ايفا بکنه و ديگه بهش نگن تو مقصري.

sws1o8.jpg
 

حوا قدرت رو به دست گرفت و کم کم تونست توانش رو از آدم هم بيشتر کنه

vpi3dj.jpg
 

حالا حوا روي زمين به اندازه ي آدم حق و حقوق داره و اگر آدم حرف زيادي بزنه اونقدر قدرت انديشه داره که جواب درستي به اون بده.

32zjndf.jpg

اي آآآآآدم چه کردي با خودت و با ما !!!!!!!!!!

 تازه اين شعر هم به آدم ميگه:

(من ملک بودم و فردوس برين جايم بود،آدم آورد در اين دير خراب آبادم)

به حوا که نميگه!!!

.....................................................
 

خوب چي مي فهميم از اين داستان؟

 

1-      زنها خوشکل تر از مردها هستند

2-      مردا حسود ترند ولي همش ميگن زنها حسودترن

3-      "شيطون گولم زد " بهانه است  چون شيطون بايد بگه آدم گولم زد.

4-      علت زن ذليلي مردها خودشون هستند چون زيادي مرد بازي در آورده بودن

5-      لازم نيست آدم باشيد....حوا باشيد بهتره